محکمه خون شهدا- آرمانشهر دفاع مقدس

ساخت وبلاگ

محکمه خون شهدا محکمه عدلیست که  در آن ما را به محاکمه می کشانند

 آرمانشهر دفاع مقدس

روایت و عکس تکان دهنده از شهدای میدان مین عملیات رمضان

 

 محور پاسگاه زید (27 تیر 1361) نیمه‌شب یکشنبه 27 تیرماه، گردان های در گیر در مرحله دوم عملیات رمضان به دلیل گذشت زمان و نزدیک شدن صبح، از تعدای از نیروهای داوطلب می خواهند که از میدان مین پیش رو سریع تر گذر کرده و معبری برای عبوردیگر رزمندگان باز کنند. از میان 150 نفر داوطلب به 20 نفر از آنان اجازه ی ورود به میدان مین داده می شود و اغلب این 20 نفر نیز به شهادت رسیدند

مدینۀ فاضله شهری است آرمانی که در آن همه فدائی همند, همه خادم یکدیگرند, هیچکس در آن احساس ناامنی و دلواپسی نمی‌کند, شهری که همۀ ساکنان آن در عین بزرگی, خود را کوچکتر از دیگران می‌دانند, شهری که در آن هیچکس نیازی به تظاهر کردن ندارد.

مدینۀ فاضله بهشت است ولی نه بهشت آخرت, بلکه بهشتی زمینی که جلوه‌ای از بهشت ابدی است, و بهشت اگر زیباست بخاطر تجلیات باطنی ساکنان آن است که هر کدام یک بهشتند و عین بهشتند.

مدینه فاضله آرمانشهری است که تمام خوبی‌ها در حد اعلای خود وجود دارند و بدیها به صفر رسیده‌اند, شهری که تمام انسانهای فرهیخته, عاشق زندگی کردن در آنند و تمام عرفا و فلاسفه و حکیمان الهی در تمام عمر به دنبال آن می‌گردند.

مدینۀ فاضله شهری است آرمانی و خیالی که در دنیای ما جائی برای ظهور و بروز ندارد. این آرمانشهر را فقط می‌توان در وجود مقدس انبیاء و اولیاء الهی به نظاره نشست و این آرمانشهر برای ما اسیران خاک چنان غریب و نامأنوس است که داستانهای آن را جزو افسانه‌ها و اساطیر قلمداد می‌کنیم و به عبارتی دیگر تمام این داستانها و خاطره‌ها را دروغ و غیر واقعی می‌پنداریم.

اما همین مدینۀ فاضله و آرمانشهر اساطیری در برهه‌ای از تاریخ خونین ما تجلی پیدا کرد و گوشه‌هائی از آن در دوران دفاع مقدس به ظهور رسید.

در آن دوران سرشار از معنویت و محرومیت و مظلومیت, فرهنگ سبزی متولد شد که بجز با عشق قابل تفسیر و تبیین نیست. در بسیاری از سنگرها و خطوط نبرد می‌توانستی افرادی را ببینی که تبلور کامل بهشت و مدینۀ فاضلۀ محمدی بودند, کسانی که در کنار آنها احساس آرامش و اطمینان می‌کردی و می‌توانستی در وجودشان عطر بهشت را حس کنی. کسانی که در عین ذکاوت و هوش و استعداد و زیرکی یک ذره دوروئی و دورنگی و تظاهر و دروغ در وجودشان نبود, کسانی که اگر صد سال با آنها زندگی می‌کردی روز به روز بیشتر عاشق و شیفتۀ کمال و خضوع و آزادگی و جوانمردی و معرفتشان می‌شدی. کسانی که جانشان را بی شائبه برای یکدیگر فدا می‌کردند و از هم چیزی جز شفاعت, التماس نمی‌کردند. کسانی که بی فلسفه عشق می‌ورزیدند و برای دوستی و مهربانی دنبال هیچ توجیه و دلیلی نمی‌گشتند. کسانی که اگر می‌خواستند می‌توانستند بالاترین رده‌های مدیریتی را تصاحب کنند ولی نمی‌توانستند از آن مدینۀ فاضلۀ رؤیائی, دل بکنند.

اگر بچه‌های جبهه و جنگ همیشه حسرت آن روزگاران را می‌خورند نه بخاطر جنگ است بلکه بخاطر یاد و خاطرات آن بهشتیانی است که با ایثار و فداکاری و عشق و اخلاص , فرهنگی را بنیان‌گذاری کردند که در طول تاریخ بشریت, نمونه‌های آن کمتر اتفاق افتاده‌است و اگر آنها و رهروان راهشان در دنیای امروز, غریب و مهجور هستند عجیب نیست. فاصلۀ بهشت تا جهنم فقط یک «خود» است, آنها از «خود» گذشته بودند و بسیاری از ما خودخواهان و خودپرستان و خودبینان اسیر خودیم. آنها تمام چیزهای خوب را برای دیگران می‌خواستند حتی جان عزیزشان را؛ ولی ما همه چیز را برای خودمان می‌خواهیم حتی جان عزیز دیگران را. پس کسانی که شبهای عملیات و زیبائیها و نیایش و راز و نیاز ها و دلدادگی‌ها و شیدائی‌های آن دوره را دیده و درک کرده‌اند چگونه می‌توانند در این دوزخ تکاثر و خودخواهی به یاد آن بهشت وحدت و یکرنگی و همدلی نباشند؟؟؟!

شرح زیبائی‌های روح آن دریادلان عرصۀ عشق و ایثار در مجال این نوشتار نیست و نوشتن گوشه‌هائی از خاطرات آنها نیاز به همت افرادی از جنس آنان دارد و این وظیفه‌ای است که اگر آن را انجام ندهیم, خود را از زیباترین سرچشمه‌های نعمت و برکت محروم کرده‌ایم و اگر انجام دهیم هیچ پاداشی برای ما بالاتر از انجام همین کار که به منزلۀ ورود به بهشت آنان است نیست.

شهید زندگی کردن

شهادت در یک نگاه کلی سه معنا دارد :

1.       مکتب رشادت : جان دادن در جنگهای حق علیه باطل

2.       مکتب عبادت : شهید زیستن در زندگی و جهاد اکبر

3.       مکتب شفاعت : همسو شدن با کائنات و تبدیل به کارگزار هستی شدن

چیزی که از شهیدان گلگون کفن و ازخودگذشتۀ ما , در ذهن جامعه وجود دارد فقط معنا و مصداق اول است, یعنی بسیاری از مردم, شهدا را فقط کُشتگان جنگ می‌دانند و البته همین هم رتبۀ والا و بالائی است ولی حقیقت امر این است که شهدای ما شاگرد و استاد هر سه مکتبند و موضوعی که مد نظر این تحقیق است, صرفنظر از نقد جنگ, هر سه مورد بالاست.

مردم تمام کشورها حتی متجاوزین و اشغالگران برای کشتگان و زندگان جنگهای خود اهمیت ویژه‌ای قائلند و آنها را قهرمانان ملی خود قلمداد می‌کنند, برای آنها یادمان‌ها می‌سازند, شعرها می‌سرایند, داستانها و رُمانها و خاطرات می‌نویسند, پژوهش‌های مختلف دربارۀ آنها انجام می‌دهند, فیلم و سریالهای مختلف و متعدد برای آنها می‌سازند و در روزهای خاصی از سال, در مراسمی جهانی, یاد و نام و خاطرۀ آنها را گرامی می‌دارند درحالیکه خودشان هم می‌دانند که اشغالگر بوده‌اند و کمترین شباهتی با کشور ما که توسط متجاوزین اشغال شده بود نداشتند و قهرمانان ملی آنها هیچ رنگ و بوئی از انسانیت و معنویت نداشتند و با هیچ معیاری با شهیدان ما قابل مقایسه نیستند, اما در کشور ما اگر کسی دربارۀ شهیدان هر گونه کار فرهنگی انجام دهد توسط عده‌ای از خودی‌ها , متهم به جنگ‌طلبی و خشونت و اُمُل بودن می‌شود و ما به راحتی یاد و خاطرات شهدای عارفِ دریادل خود را به فراموشی می‌سپاریم تا دچار تهمت «عقب افتادگی ‌فرهنگی» نشویم و مظلومیت شهدای ما همچنان ادامه دارد.... و چه باک که ما هم به سرنوشت آنها دچار شویم. این بزرگترین آرزوی خادمین شهداست.

بحث شهادت اگرچه ظاهراً به جنگ مرتبط می‌شود ولی باطناً و اصالتاً کاری به جنگ ندارد و نوعی زندگی برتر به حساب می‌آید. کسانی که شهید زندگی می‌کنند آرام‌ترین و لذتبخش‌ترین زندگی را دارند و قضیۀ مرگ که برای همۀ انسانها غمناک‌ترین لحظۀ زندگی است, برای آنها حل شده است, کسانی که با تأسی به سیرۀ ائمۀ معصومین و انبیاء و اولیاء و شهدا, مثل شهیدان و در خط آنها زندگی می‌کنند با مرگ به عنوان یک حقیقت زیبا و حتمی کنار آمده‌اند و در زندگی آنها مرگی وجود ندارد که از آن بترسند.

کسی که شهید زندگی می‌کند, زیر بار هیچ قدرتی نمی‌رود و به هیچ بالادستی باج نمی‌دهد و از هیچ زیردستی باج نمی‌گیرد, هیچ حقی را باطل نمی‌کند و هیچ باطلی را حق جلوه نمی‌دهد و اکثر مردم ما به برکت آموزه‌های عاشورا چنین روحیه‌ای دارند و شهید زندگی می‌کنند.

کسی که شهید زندگی می‌کند حتی زیر بار تمایلات نفسانی خویش هم نمی‌رود و عزت خود را به ذلت اطاعت از نفس اماره نمی‌فروشد و تمام لحظه‌های زندگی‌اش آکنده از عطر شهادت و معنویت و ولایت و قداست است و هرگونه که زندگی کند یا بمیرد شهید است.

کسی که شهید زندگی می‌کند حاضر است در هر زمان و مکان از حق و حقیقت دفاع کند و به یاری مظلومین بشتابد و خود را به هر آب و آتشی بزند و در برابر ظلم‌ها و تجاوزها بی‌تفاوت نباشد و شهدای ما چنین بودند. یعنی قبل از شهادت جسمانی به معنای شهادت روحانی رسیده بودند و به محض اینکه هموطنان مرزنشین آنها مورد ظلم و ستم رژیم اشغالگر بعث قرار گرفتند مردانه به سوی جبهه‌های نبرد شتافتند و به دشمنان اسلام و ایران درسی دادند که تمام جهانیان از قدرت و غیرت آنها انگشت به دندان گرفتند و آشکارا آنها را ستودند. عاملی که آنها را به جبهه برد چیزی نبود جز شهید زیستن ؛ و چیزی که دشمنان قسم خوردۀ ما از آن می‌ترسند و در پی نابود کردن آن هستند همین روحیه است , دشمنان ما با شیوع اعتیاد و فساد و بی تفاوتی, سالانه میلیاردها دلار صرف می‌کنند تا پدیدۀ «شهید زندگی کردن» از بین برود ولی خودشان هم می‌دانند که مشت به سندان می‌کوبند و این روحیۀ عاشورائی ملت ما را با هیچ قیمت و قدرتی نمی‌توانند نابود کنند چون با خون و روح و روان زندگی مردم ما آمیخته شده است. ولایت, روح زندگی مردم ماست و خمیرمایۀ این روح از خاک کربلا و اشک و نذر و نیاز و زیارت ائمه و شهیدان است که از بین رفتنی نیست و دشمنان به این نکته واقفند ولی مجریان این طرحها مجبورند به لحاظ نفع مادی خود گاهگاهی مثل پشه در عرصۀ سیمرغ حقیقت جولان دهند و دوباره برای دریافت هزینه‌های جدید به دامان استکبار جهانی پناهنده شوند, آنها کار خودشان را می‌کنند ولی ما ساکت و بی تفاوت نشسته‌ایم و آب به آسیاب آنها می‌ریزیم و این با روحیۀ «شهید زندگی کردن» جور در نمی‌آید.

تمام مشکلات اخلاقی و اجتماعی انسانها بخاطر خودستائی و خودبینی و خودخواهی و خودپرستی است و کسی که از خودش گذشته باشد دیگر نه چیزی برای به دست آوردن دارد نه برای از دست دادن چون «خودش» را از دست داده است و به این خاطر به زندگی مطمئنه و حیات طیبه می رسد و رزمندگان دفاع مقدس عمدتاً دارای چنین روحیه‌ای بودند و به این زندگی زیبا دست یافته بودند و در آن دوران سخت و پر مخاطره و پر حادثه در کمال اطمینان و آرامش زندگی می‌کردند و در همان حال به نبرد با دشمنان متجاوز می‌پرداختند.

روزگاری جبهه‌های ایران تجلیگاه مدینۀ فاضلۀ محمدی (ص) بود و هرچه در آن جریان داشت از جنس عشق و معرفت و اخلاص و ایثار و یکرنگی بود و شهدا کاملترین نمونه‌های این حیات طیبه بودند و به همین خاطر است که جوانان آرمانگرا که دنبال خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت هستند مشتاقانه دنبال خاطرات آنها می‌گردند تا کام تشنۀ خود را از این اقیانوس شیرین حقیقت سیراب کنند و به همین علت است که خاطرات شهیدان اینقدر برای جامعۀ ما حیاتی و باارزش و مشکل‌گشا و زندگی‌ساز است.

حالا دیگر نه جنگی وجود دارد, نه جبهه‌ای و نه احتمال شهادتی ولی تعداد مرگها بیشتر از زمان جنگ شده و اگر آماری از وقایع طبیعی و غیر طبیعی مرگبار این روزگاران گرفته شود متوجه می شویم که شهدا به چه سعادتی دست یافته‌اند.

امروز دیگر خاطرات شهدا, کاری به جنگ ندارد بلکه مستقیماً به صلح و سعادت و خوشبختی جامعه ارتباط دارد و کسانی که دنبال یک زندگی آرام و سعادتمندانه هستند هیچ راهی جز «شهید زیستن» ندارند.

از این مطالب که بگذریم, شهدا واقعاً قسمتی از تاریخ معاصر ما را رقم زدند و کسانی که در کار فرهنگ‌نگاری جوامع هستند اگر این اُسوه‌های فرهنگ‌ساز را فراموش کنند, روح اصیل زندگی را به فراموشی سپرده‌اند و به خودشان و مخاطبانشان و آیندگان ظلم کرده‌اند.    

 


 
السام علیک یا اباعبدالله...
ما را در سایت السام علیک یا اباعبدالله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bvanak-velayatc بازدید : 194 تاريخ : جمعه 29 بهمن 1395 ساعت: 19:13